نمرود مغرور و سپاهش با پشه نابود شدند

ساخت وبلاگ

باسمه تعالی 

نمرود مغرور و سپاهش با پشه نابود شدند

 

نمرود هم‌چنان با مرکب سلطنت و غرور، تاخت و تاز می‌کرد، و به شیوه‌های طاغوتی خود ادامه می‌داد، خداوند برای آخرین‌بار حجّت را بر او تمام کرد، تا اگر باز بر خیره‌سری خود ادامه دهد، با ناتوان‌ترین موجوداتش زندگی ننگین او را پایان بخشد.


خداوند فرشته‌ای را به صورت انسان، برای نصیحت نمرود نزد او فرستاد، این فرشته پس از ملاقات با نمرود، به او چنین گفت: «...اینک بعد از آن همه خیره‌سری‌ها و آزارها و سپس سرافکندگی‌ها و شکست‌ها، سزاوار است که از مرکب سرکش غرور فرود آیی، و به خدای ابراهیم (علیه‌السّلام) که خدای آسمان‌ها و زمین است ایمان بیاوری، و از ظلم و ستم و شرک و استعمار، ‌دست برداری، در غیر این صورت فرصت و مهلت به آخر رسیده، اگر به روش خود ادامه دهی، ‌خداوند دارای سپاه‌های فراوان است و کافی است که با ناتوان‌ترین آن‌ها تو و ارتش عظیم تو را از پای درآورد.»
 

نمرود خیره‌سر، این نصایح را به باد مسخره گرفت و با کمال گستاخی و پررویی گفت: «در سراسر زمین، هیچ‌کس مانند من دارای نیروی نظامی نیست، اگر خدای ابراهیم (علیه‌السّلام) دارای سپاه هست، بگو فراهم کند، ما آماده جنگیدن با آن سپاه هستیم.»
 

فرشته گفت: اکنون که چنین است سپاه خود را آماده کن. نمرود سه روز مهلت خواست و در این سه روز آن چه توانست در یک بیابان بسیار وسیع، به مانور و آماده‌سازی پرداخت، و سپاهیان بی‌کران او با نعره‌های گوش‌خراش به صحنه آمدند.
 

آن گاه نمرود، ابراهیم را طلبید و به او گفت: «این لشکر من است!» ابراهیم جواب داد: شتاب مکن، هم اکنون سپاه من نیز فرا می‌رسند.
 

در حالی که نمرود و نمرودیان، سرمست کیف و غرور بودند و از روی مسخره قاه‌قاه می‌خندیدند، ناگاه از طرف آسمان انبوه بی‌کرانی از پشه‌ها ظاهر شدند و به جان سپاهیان نمرود افتادند (آن‌ها آنقدر زیاد بودند که مثلاً هزار پشه روی یک انسان می‌افتاد، و آن قدر گرسنه بودند که گویی ماه‌ها غذا نخورده‌اند)
 

طولی نکشید که ارتش عظیم نمرود در هم شکست و به‌طور مفتضحانه به خاک هلاکت افتاد.
 

شخص نمرود در برابر حمله برق‌آسای پشه‌ها به سوی قصر محکم خود گریخت، وارد قصر شد و درِ آن را محکم بست، و وحشت‌زده به اطراف نگاه کرد. در آن‌جا پشه‌ای ندید، احساس آرامش کرد، با خود می‌گفت: «نجات یافتم، آرام شدم، دیگر خبری نیست...»
 

در همین لحظه باز همان فرشته ناصح، به صورت انسان نزد نمرود آمد و او را نصیحت کرد و به او گفت: «لشکر ابراهیم را دیدی! اکنون بیا و توبه کن و به خدای ابراهیم (علیه‌السّلام) ایمان بیاور تا نجات یابی!»نمرود به نصایح مهرانگیز آن فرشته ناصح، اعتنا نکرد.
 

تا این که روزی یکی از همان پشه‌ها از روزنه‌ای به سوی نمرود پرید، لب پایین و بالای او را گزید، لب‌های او ورم کرد، سرانجام همان پشه از راه بینی به مغز او راه یافت و همین موضوع به قدری باعث درد شدید و ناراحتی او شد، که گماشت‌گان سر او را می‌کوبیدند تا آرام گیرد، سرانجام او با آه و ناله و وضعیت بسیار نکبت‌باری به هلاکت رسید و طومار زندگی ننگینش پیچیده شد. 

 

آری ، هیچ ظالم قدرتمندی نمی تواند در برابر خواست و اراده خدا احساس برتری کند و خداوند همواره پشتیبان مومنان است و این وعده قرآن است که می فرماید : 

 

ان تنصرالله ینصرکم 

اگر دین خدا را یاری کند ، خداوند نیز شما را یاری می کند

دبیرستان استعدادهای درخشان دستغیب کازرون...
ما را در سایت دبیرستان استعدادهای درخشان دستغیب کازرون دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2dsdkd بازدید : 165 تاريخ : جمعه 15 شهريور 1398 ساعت: 1:06